مصطفی بنابی، امام جمعه منصوب امام خمینی: امام الگوی تمام عیار یک روحانی کامل بود/ اگر طلبه، طلبه باشد همیشه در بورس است؛ مردم دوستش دارند/ باید حجاب را به جای خود تبلیغ میکردیم، نکردیم
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۴۵۰۳۱
پایگاه خبری جماران: یک امام جمعه منصوب امام خمینی گفت: امام عملاً به مردم باور داشت؛ مخصوصاً مردم متوسط و متوسط به پایین، معشوق امام بودند. ایشان از ثروتمندان و اغنیاء خوششان نمیآمد و از اینها متنفر بود، چون چراغی از اینها برای دین خدا روشن نمیشود: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى».
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با حجت الاسلام و المسلمین شیخ مصطفی بنابی امام جمعه بناب در پی می آید:
با توجه به اینکه روحانیت باید نقش پدرانه در جامعه داشته باشد، در شرایطی که احساس میشود بین مردم و نظام و روحانیت فاصله ایجاد شده است، نقش روحانیون به ویژه ائمه جمعه و تریبونداران در جلوگیری از این گسست و گسل چیست؟ به عبارت دیگر یک امام جمعه چه نقش مهمی در حفظ و نگهداری مردم در آغوش نظام دارد؟
خداوند در قرآن میفرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک» ای پیامبر، این هنر تو نیست بلکه رحمت خداوند است که شامل تو شد که به مردم نرمش نشان دادی، مدارا کردی و مردمی حرکت کردی، و اگر درشتخو و بداخلاق بودی از اطراف تو پراکنده میشدند.
در جایی پیامبر(ص) فرمود: «اُمرت بماداراة الناس کما امرت برسالة» این حدیث خیلی عجیب است. حضرت میفرماید: «کل پیامبری و رسالت من یک طرف و مردمداری و مداراة مردم طرف دیگر است». کانّه مردمداری با کل رسالت ایشان برابری میکند. یعنی همان گونه که من مأمور به کل رسالتم هستم مثل آن به مردمداری توصیه شدهام تا مردم را نگه دارم و مردمداری کنم. بین مردم و با مردم باشم، زبان مردم را بدانم و ادبیات مردم و شخصیتها را درک کنم.
لذا من به طلبهها عرض میکنم که والله و بالله اگر طلبه، طلبه باشد همیشه در بورس است. اگر جریانات مختلف رخ دهد و انسان واقعاً طلبه باشد، مردم دوستش دارند و او به دیگران هم تبلیغ میکند که آخوند و طلبه یعنی این. «از ماست که برماست» رفتارها، گفتارها، اخلاق و برخوردهای ما، خانوادهها و اعوان و انصار ما به گونهای است که با آخوندی و طلبگی نمیسازد. لذا مردم دو دل و مردد میشوند و اعتمادها از بین میرود.
امام الگوی تمام عیار یک روحانی کامل بود. آن پیشوازش بود که مردم ایشان را به صورت میلیونی از فرودگاه مهرآباد به بهشت زهرا(س) آوردند، این هم بدرقه و مشایعت ایشان بود که تا آرامگاه ابدی وی را همراهی کردند. امام در 11 سال رهبری تنزل نکرد، بلکه ترقی کرد و همه به خلق و خوی و برخورد و صداقت آن مرد عظیمالشأن برمیگردد.
امام، حجت و آیت به تمام معنا بود. در مدت هشت سال جنگ تحمیلی به دلیل اعتمادی که مردم به ایشان داشتند، در راه انقلاب جان و جوان و خون دادند و امام را تا آرامگاه ابدی تکریم کردند. امام هم در دل همه بود و در دلها وجود دارد. امام چه امام خوبی بود و انصافاً مردم ایران چه بهتر مردمی بودند. امان از دست ما و وسطیها! ما امراء، مسئولین، علما و دانشمندان خراب کردیم و راه امام را نرفتیم. «از ماست که بر ماست.»
ما امام را نشناختیم، هیچ کس ایشان را نشناخت
39 سال است که به حکم حضرت امام امام جمعه هستید، اگر خاطرهای از ایشان دارید که برای مخاطبان ما جذاب و آموزنده باشد بفرمایید.
ما امام را نشناختیم، هیچ کس ایشان را نشناخت و الان هم نمیشناسیم. البته ممکن است امام در آینده تجلی کند. ایشان مرد بسیار والایی بود. ما معلومات کمی از او داریم و شخصیت بسیار عظیمی بود. همان طور که مرحوم صدر گفته بود که «ذوبوا فی خمینی کما هو ذاب فی الاسلام». واقعاً امام در توحید، اسلام و آیات الهی ذوب شده بود، قماش ایشان قماش دیگری بود و بعد از حضرات معصومین(ع) شبیه ایشان را نداریم. امام را نمیشناسیم، در نجف هم که چند سال در خدمت ایشان بودیم، ایشان را نشناختیم.
من در نجف اشرف طلبۀ صفر بودم و با وقت قبلی به صورت خصوصی و در اندرون به محضر امام مشرف میشدم. گاهی وجوهاتی که برخی تجار تهران به من میدادند را نزد ایشان میبردم، گاهی سلام مرحوم آقای قاضی را خدمت ایشان میرساندم و گاهی مسأله مهمی که به نظرم میآمد محضر امام امت عرض میکردم.
روزی به در خانه امام شرفیاب شدم. ایشان میز کوچکی داشتند و بدون عبا نشسته بودند. پنکهای هم کار میکرد و از روزنهای هوای خنکِ سرداب را به داخل میآورد. من طلبهای بسیار فضول، پررو جسور بودم و تقریباً شصت سانتی امام نشستم. امام به من فرمود: «بفرمایید.» من عرض کردم: «آقا در یکی از هفتهنامههای فارسی زبان نجف، مقالهایی نوشته و توزیع کردهاند و به آقای حکیم و خانواده ایشان بد و ناسزا گفتهاند.» من آن هفتهنامه را از جیبم درآوردم، به امام نشان دادم و درباره این موضوع به ایشان گلایه کردم. امام پرسید: «من چه کار کنم؟» من عرض کردم: «میگویند که اینها از اطرافیان حضرت آیت الله خمینی هستند». این جمله را که گفتم امام یک پارچه آتش شد و با عصبانیت فرمود: «آقا من اطرافیان ندارم، چه کسانی اطرافیان من هستند؟ این چه حرفی است که شما میگویید؟! آقا بفرمایید! آقا بفرمایید!»
دیدم کار را خراب کردم، خواستم کار خوبی انجام دهم اما کار به جای باریکی کشید. من هم نمیخواستم با این وضع از نزد امام بیرون بروم. خواستم چیزی بگویم، ایشان به بیرون اشاره کرد و دوباره فرمود: «آقا بفرمایید، گفتم بفرمایید!» هر کس بود لِه و نابود میشد، من جسور بودم و به جای اینکه بروم مقداری خودم را طرف امام کشاندم و زانوی امام را بوسیدم یا دستم را روی زانوی امام گذاشتم و عرض کردم: « به خدا قسم عقیدهام این است که اگر آقای خمینی صدها سال عمر کند، یک خلاف شرع هم انجام نمیدهد.» دیدم امام آرام شد و فرمود: «آقای حکیم مردی است که هشتاد سال عمرش را در راه اسلام و تشیع صرف کرده است. من چه کار کنم؟» عرض کردم: «من همین دو کلمه را میخواهم. این دو کلمه را پیش از درس اعلام کنید که تا این اتهام از شما رفع شود».
امام در ادامه چند جمله از فضائل آقای حکیم گفت. من دست امام را بوسیدم و خواستم بروم. امام به دلیل اینکه بسیار عصبانی شده بود، فرمود: «من را معذور بدارید.» ایشان به این اکتفا نکرد، دستش را به طرف سر من دراز کرد، به طرف خود کشید، پیشانی من را بوسید و بار دیگر تکرار کرد: «من را معذور بدارید.» در حال رفتن هم چند بار فرمود: «من را معذور بدارید».
این خاطره متعلق به کدام سال است؟
در سال 53 یا 52 هفته نامهای بود که برخی طلبههای جوان منتشر کرده بودند و نسبت داده میشد که اینها از اطرافیان حضرت امام هستند؛ اینها مشی آقای حکیم را نمیپسندیدند و خودشان را به امام میچسباندند. آن روزها آقای حکیم یار امام و بسیار انقلابی بود و با حزب بعث، عبدالکریم قاسم و عبدالسلام عارف درگیر بود.
امام از مردم عذرخواهی میکرد
عنصر معذرتخواهی امام در دوران رهبری ایشان هم وجود داشت و ایشان از مردم عذرخواهی میکرد.
بله من در نجف طلبهای تنها بودم، سن و سالی نداشتم، حتی به صورت کامل ریشم درنیامده بود و در آن اتاق غیر از من و امام فرد دیگری نبود. امام از جملات دیگری هم استفاده کرد و من احتیاطاً آنها را نگفتم.
امام از مردم هم عذرخواهی میکرد. ایشان در جایی خطاب به مردم فرمود: «خاک بر سر من اگر بخواهم استفادۀ عنوانی از شما بکنم.»
امام پایه ما و پایه نظام و انقلاب است
از دیدگاه حضرتعالی کمرنگ شدن نام حضرت امام در نهادهای فرهنگی و کمتوجهی یا بیتوجهی به نام و یاد ایشان چه تبعات منفی دارد؟
امام ریشه ما است و اگر امام را برداریم چیزی نمیماند. ایشان حجت ما است. امام پایه ما و پایه نظام و انقلاب است. امروزه عظمت امام را بهتر میشنایم. امیرالمؤمنین(ع) با آن عظمت و شخصیت فرمود: «انا عبد من عبید محمد». امام مرد بسیار بزرگی بود و هویت، حجت، اساس و ریشه ما است و بدون امام شناسنامه نداریم.
امام عملاً به مردم باور داشت مخصوصاً مردم متوسط و متوسط به پایین، معشوق امام بودند
اینکه حضرت امام گفتند: «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» منظور امام چه بود؟
مردمسالاری و دموکراسی در جمهوری اسلامی وجود دارد. «چون که صد آمد نود هم پیش ماست» اگر واقعاً جمهوری اسلامی باشد، همه چیز در آن هست. جمهوری اسلامی همۀ برکات و خیرات را در خود جمع کرده است؛ هر چه آقایان میگردند همه داخل این نظام وجود دارد.
امام عملاً به مردم باور داشت؛ مخصوصاً مردم متوسط و متوسط به پایین، معشوق امام بودند. ایشان از ثروتمندان و اغنیاء خوششان نمیآمد و از اینها متنفر بود، چون چراغی از اینها برای دین خدا روشن نمیشود: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى». قرآن از «ملأ» صحبت میکند و ملأ و سرمایهداران به هیچ پیامبری رام نشدند.
باید حجاب را به جای خود تبلیغ میکردیم، نکردیم آقایان و دولتمردان تعلل کردند و هر کس رأی، مقام و جناح خود را فدای این مسائل کرد مسائل جناحی تا امروز پدر این مملکت را درآورده است
برخوردی که امروزه با مقوله حجاب صورت میگیرد از نظر حضرتعالی درست است یا نه؟ از نظر حضرتعالی با فرزندانی که حجاب را رعایت نمیکنند و محصول ما و نظام هستند چگونه باید برخورد کنیم؟
این کار را خودمان و دولتها کردند و گام به گام به قانون حجاب عمل نکردند. حادثۀ امروز نیست بلکه متعلق به گذشته است. قانونی باید برخورد کنیم، نه تند و نه کُند و نه افراط و نه تفریط داشته باشیم و باید حجاب را به جای خود تبلیغ میکردیم، نکردیم و آقایان و دولتمردان تعلل کردند و هر کس رأی، مقام و جناح خود را فدای این مسائل کرد. مسائل جناحی تا امروز پدر این مملکت را درآورده است. الان ما باید بسیار محتاطانه عمل کنیم؛ امروزه آقا برای ما در پیش خلق، خدا و پیامبر اکرم(ص) حجت است. ما از ایشان دیندارتر نیستیم، لذا در اوضاع و احوال باید ببینیم که سیاست آقا چیست.
ما در برهههایی خیلی اشتباه کردیم، سستی کردیم و خیلی چیزها را فدای این و آن کردیم. الان دیگر نمیشود با اینها با شدت و حدّت برخورد کرد و قانون باید اجرا میشد. مسئولین در وقت خود باید گام به گام میایستادند. به نظر من الان حجت ما آقا است چون بصیرت، دنیاشناسی، مردمشناسی و ایمان آقا بیشتر است. ایشان همه چیز را میبیند و حجت ما است.
منبع: جماران
کلیدواژه: زلزله ترکیه و سوریه امام خمینی حجاب زلزله ترکیه و سوریه جمهوری اسلامی مردم داری آقای حکیم امام جمعه حضرت امام عرض کردم ه مردم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۴۵۰۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نوه امام خمینی در خارج از کشور چه شغلی دارد؟
خانم معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی و دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در تهران درگذشت.
آن طور که عصر ایران روایت کرده است؛ وی مادر سید حسین و مریم خمینی بود. حجتالاسلام سید حسین خمینی از اوایل دهه ۶۰ عملا از عرصههای رسمی و رسانهای کنار است و خواهر او (نوه امام خمینی) هم در خارج از کشور زندگی میکند و به طبابت و کارهای علمی اشتغال دارد و خانواده برای دفن مادر منتظر بازگشت اوست. (دو فرزند دیگر در کودکی درگذشته بودند).
از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
با این که عروس ارشد امام اهل مصاحبه با رسانهها نبود، اما برای اولین بار اول آبان ۱۴۰۰ و به مناسبت چهلوچهارمین سالگرد درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی گفتوگویی با او منتشر شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت خصوصا جاهایی که حکایت از نگاه امروزین آقا مصطفی خمینی داشت و تصویر متفاوتی از فرزند فقید امام ترسیم میکرد.
درباره فرزندان چنین گفته بود: «خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آنها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی ماندهاند. هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما شدند و هول و هراس ایجاد کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.
دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من میگفتند که این فرزندم، پسر بوده ...»